تمیز و پاکیزه
27 دی 1401به خاطر امام رضا علیه السلام
3 بهمن 1401
بسم الله
مامان دفتر وخودکارش را برداشت وگفت : "بسم الله "وشروع کرد به نوشتن قصه اش .بابا گفت : " شب به خیر.من می روم بخوابم .فردا خیلی کار دارم. بسم الله الرحمان الرحیم."
گفتم :«شب به خیر.»رفتم توی اتاق و پریدم توی تختم . نیکا گفت : " خوش به حالت. من هنوز مسواک نزدم تازه کیف مدرسه ام را هم آماده نکردم ."
گفتم : "پس زودباش .فقط لطفا اول برق اتاق را خاموش کن."نیکا برق را خاموش کردورفت.پتورا کشیدم روی سرم . با خودم گفتم این هم یک شب
قشنگ دیگر.بسم الله الرحمن الرحیم..لالایی لالا تا صبح فردا وچشم هایم را بستم.