تسبیحات حضرت زهرا
5 دی 1401ماهی ریزه
15 دی 1401
مثل قاسم
برف می آمد وهوا حسابی سرد بود. از پشت پنجره ی گرم اتاق دانه های برف را نگاه می کردم. مامان با یک لیوان چای داغ آمد کنارم و گفت: «پسرم، قدر این همه آسایشو بدون و از موقعیتت استفاده کن درسهات رو خوب بخون تا توی دنیا آدم بزرگی بشی درست مثل قاسم کوچولو که یه پسر عشایری بود، وقتی برف می اومد و هوا سرد می شد قاسم از سرما می لرزید؛ چون لباس هاش خیلی کم بود و مامانش برای اینکه پسرکوچولوش سرما نخوره چادر خودشو دور قاسم می پیچید که گرم بشه. درسته که این پسر کوچیک مثل ما توی آسایش و رفاه نبود، اما قاسم ازهمون موقعیت ها خوب استفاده کرد و بعدها مرد بزرگی شد که اسمش توی همه ی دنیا پیچید. همه آدمایی که دوستش داشتند به بودنش افتخار می کردن و اونایی هم که دشمنش بودن از شنیدن اسم سردار قاسم سلیمانی وحشت زده می شدن و می ترسیدن.»
نویسنده : نعیمه جلالی نژاد